مونولوگ (۳)

می‌گفت: «در برخورد با من «تمرین کرشمه» می‌کرد و من خیال می‌کردم که کرشمه‌ها برای دلبری از منند؛ غافل از آنکه من برایش چیزی بیش از یک خوکچه هندی نیستم.»