بغض

دلم کپک زده، آه
که سطری بنویسم از تنگی دل
همچون مهتاب‌زده‌ای از قبیله‌ی آرش
بر چکاد صخره‌ای
زه جان کشیده تا بن گوش
به رها کردن آخرین فریاد 

کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می‌داشت
تا به جانش می‌خواندی
نام کوچکی
تا به مهر آوازش می‌دادی
همچون مرگ
که نام کوچک زندگی است 

احمد شاملو

نظرات 5 + ارسال نظر
سعید دوشنبه 18 شهریور 1387 ساعت 10:39 http://football-orange.blogfa.com

وبلاگ جالبه

مژگانبانو جمعه 22 شهریور 1387 ساعت 15:42

آقا ما شرمنده ایم که نه قصد ویران کردن داریم و نه خدای ناکرده زبانمان لال ویران شدن که کلی ساختمان نیمه تمام آمال و آرزو داریم در این کوچه پس کوجه ها. امدیم عرض کنیم که نیمه کاره بود آن آقا اجازه ها و برداشتیمش. گفتیم بگوییم شرمنده خوانندگان شما در این دنیا و شرمنده ی شما در آن دنیا نباشیم. انشاا... که آباد باشید.

مژگانبانو جمعه 22 شهریور 1387 ساعت 15:42

نمی دانیم چرا هیچوقت از شاملو خوشمان نیامده. یحتمل ایشان هم از ما خوششان نمی آمده است. خدایش بیامرزاد. دست شما درست

هری هالر شنبه 23 شهریور 1387 ساعت 02:10 http://wolfofdesert.persianblog.ir

امروز شاملو می خوانی فردا یکباره سینما هم برو! اگر خیلی هوای شعر نو داری کمی از اشعار برادر قزوه مطالعه کن. امروز شاملو می خوانی فردا باید بیایند از کنار امثال مخملباف و کیارستمی و مقامی کیا جمعت کنند!!

یکی که اول اسمش صادقه یکشنبه 24 شهریور 1387 ساعت 02:28 http://glassagency.persianblog.ir

سید کجایی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد