ره به جای دگر نمی‌دانیم- 4

گاهی در سخت‌ترین شب‌های ناامیدی، مولانا نجاتم می‌دهد؛ با نهیبی که می‌زند: «هله نومید نباشی، که تو را یار براند/ گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟» و بعد نصیحت می‌کند: «در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا/ ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند» و شادباش می‌دهد: «وگر او بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها/ ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند.»


راست می‌گوید: «دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش/ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد