گاهی در سختترین شبهای ناامیدی، مولانا نجاتم میدهد؛ با نهیبی که میزند: «هله نومید نباشی، که تو را یار براند/ گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟» و بعد نصیحت میکند: «در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا/ ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند» و شادباش میدهد: «وگر او بر تو ببندد همه رهها و گذرها/ ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند.»
راست میگوید: «دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش/ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟»