-
بسمالله
چهارشنبه 12 مهر 1385 11:22
دارم پوست میاندازم. کمی فرصتم بدهید.
-
از تهی سرشار
جمعه 7 مهر 1385 12:37
نوشته بود: «یکبار، یکبار، و فقط یکبار میتوان عاشق شد: عاشق زن، عاشق مرد، عاشق اندیشه، عاشق وطن، عاشق خدا، عاشق عشق... یکبار، فقط یکبار. بار دوم، دیگر خبری از جنس اصل نیست. شوق تصرف، جای عشق به انسان را میگیرد؛ خودنمایی جای عشق به وطن را، ریا جای عشق به خدا را... یکبار، یکبار، و فقط یکبار. در عشق حرفهیی شدن...
-
...
دوشنبه 3 مهر 1385 04:51
زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت / کآنکه شد کشته او نیک سرانجام افتاد
-
یک = صفر
جمعه 31 شهریور 1385 20:34
ظاهراً یک ضربالمثل آلمانی است که میگوید: «یک بار حساب نیست؛ یک بار، چون هیچ است. فقط یک بار زندگی کردن، مانند هرگز زندگی نکردن است.»
-
مونولوگ (۱۵)
سهشنبه 28 شهریور 1385 15:22
میگفت: «بدی دنیا در این است که با هیچکس نمیتوانی تجربه دقیقاً مشترکی داشته باشی، و هیچوقت نمیتوانی مطمئن باشی همان چیزی را از تو فهمیدهاند که اراده کرده بودی.»
-
فراموشخانه
پنجشنبه 23 شهریور 1385 05:43
تنها به دنیا آمدهای، تنها هم از دنیا میروی؛ آن شلوغی وسط هم بیشتر یکجور بازی است. یک سرگرمی، برای اینکه یادت برود تنهایی.
-
دیالوگ (۸)
یکشنبه 19 شهریور 1385 06:09
میگوید: «کاش جنسیت وجود نداشت، تا آدم، درست معنای عشق را میفهمید.» میگویم: «آخر بیچاره! جنسیت کوچکتر از آن است که بخواهد در تعریف عشق نقشی داشته باشد.» پینوشت: خبطمان را اصلاح کردیم. اشکالی که ندارد؟
-
...
چهارشنبه 15 شهریور 1385 05:56
میرم و میمیرم آسوده میشم از عشق
-
درست یا غلط؟
شنبه 11 شهریور 1385 20:37
نوشته بود: «نمیخواهم دوستت باشم، چون دوستت دارم.»
-
...
دوشنبه 6 شهریور 1385 09:12
اینجا دلم برای خدا تنگ میشود.
-
مونولوگ (۱۴)
جمعه 3 شهریور 1385 11:22
میگفت: «مرگ، تنها آرزویی است که میتوانی مطمئن باشی حتماً برآورده میشود.»
-
نقض غرض
دوشنبه 30 مرداد 1385 10:20
همیشه ضد کلیشه بودن، خودش یکجور کلیشه است.
-
...
جمعه 27 مرداد 1385 10:11
پریرو تاب مستوری ندارد / در ار بندی، سر از روزن برآرد
-
کرم ابریشم
دوشنبه 23 مرداد 1385 10:52
آنقدر به تو پیله میکنم تا پروانهات شوم
-
مونولوگ (۱۳)
پنجشنبه 19 مرداد 1385 21:52
میگفت: «هر قدر هم که آدم خاصی باشی، ازدواج معمولیات میکند؛ مجبورت میکند به ضوابط و الزامات روزمره زندگی اجتماعی تن بدهی و بشوی یکی مثل دیگران.»
-
تنهایی
یکشنبه 15 مرداد 1385 10:55
از خواص تنهایی، یکی هم این است که میتوانی هرچه را در ذهنت گذشت، به زبان بیاوری و هیچ هم مجبور نباشی توضیح بدهی که «یعنی چه؟» ... و این مجبور نبودن، چه لذتی دارد!
-
فردا
سهشنبه 10 مرداد 1385 11:10
امروز که میخواهمت نیستی فردا که بیایی ...
-
...
شنبه 7 مرداد 1385 07:47
امشب / - نمیدانم چرا - / از هر شبی خالیترم
-
Happy End
چهارشنبه 4 مرداد 1385 19:10
تمام لطف زندگی به این است که بالاخره یک روز تمام میشود.
-
حسن حزن
جمعه 30 تیر 1385 10:25
آدمها وقتی غمگینند، دوستداشتنیترند.
-
مونولوگ (۱۲)
یکشنبه 25 تیر 1385 13:53
میگفت: «عشقی که با کوچکترین مشغله ذهنی از یاد آدم برود، به لعنت خدا هم نمیارزد.»
-
آی رفیق
چهارشنبه 21 تیر 1385 09:33
دوست دارم با هم به طولانیترین سفر دنیا برویم، تا در راه حرفهای بی حساب و کتاب بزنیم و ... فکر هم نکنیم.
-
...
شنبه 17 تیر 1385 11:18
همراه من مباش که حسرت برند خلق / در دست مفلسی چو ببینند گوهری
-
فرمود:
سهشنبه 13 تیر 1385 06:09
عَسی اَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسی اَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ کلام خدا / سوره بقره / آیه ۲۱۶
-
دوری و دوستی
پنجشنبه 8 تیر 1385 13:55
بعضی آدمها را فقط از دور میشود دوست داشت.
-
مونولوگ (۱۱)
دوشنبه 5 تیر 1385 14:06
میگفت: «مردهشور آدم را ببرد که دلش برای همه چیز تنگ میشود؛ از تکههای گوشت باقیمانده لای دندان بعد از خوردن دیزی، تا حرفهای عاشقانه یواشکی زیر گوش دختری که فکر میکردی همیشه عاشقش میمانی.»
-
چه فایده؟
چهارشنبه 31 خرداد 1385 11:20
نوشته بود: «آخر چه خاصیت که تو، پیوسته، با تمامی شور و حال و عاطفهات، از عشق و معنویت سخن بگویی، اما ما برده کارهای روزمره زندگیمان باشیم؟»* حرف دل من بود. *یک عاشقانه آرام / نادر ابراهیمی
-
...
پنجشنبه 25 خرداد 1385 12:23
کمتر از ذره نئی، پست مشو، مهر بورز / تا به خلوتگه خورشید رسی چرخزنان
-
مونولوگ (۱۰)
یکشنبه 21 خرداد 1385 10:47
میگفت: «لازم نیست آدم بزرگی باشی، اما کوچک هم نباش؛ به اندازه خودت آدم باش.»
-
یتیم شدم
دوشنبه 15 خرداد 1385 11:00
همان دور و بر، روی یکی از قبرها نوشته بود: حرمت هستی ما ای پدر از نام تو بود / تو مپندار که رفتی و فراموش شدی