تن زدن

اغلب وقتی مریض می‌شوم، با یک فرمول ساده از پس بیماری برمی‌آیم: تن نمی‌دهم. یعنی نمی‌گذارم بدنم بیماری را باور کند. خودم را نمی‌اندازم توی بستر و آه‌وناله و استراحت و فلان. به‌جایش سعی می‌کنم تا حد امکان کار و زندگی عادی‌ام را ادامه بدهم، تا بیماری نتواند در بدنم جا خوش کند. و معمولاً هم این روش جواب می‌دهد؛ یا بیماری از همان دم در برمی‌گردد، یا حداکثر دوسه‌روزی تلاشش را می‌کند و بعد دمش را می‌گذارد روی کولش و می‌رود.

حالا مدتی است دارم به این فکر می‌کنم که چه خوب است درباره‌ی گرفتاری‌های غیرفیزیولوژیک هم همین شیوه را اتخاذ کنم. (راستی، تو می‌دانی دقیقاً چطوری «اتخاذ می‌کنند؟!») منظورم از گرفتاری‌های غیرفیزیولوژیک هم همه‌ی دردسرهای اجتماعی و اقتصادی و حتی عاطفی است. باید روشم را در موردشان آزمایش کنم و ببینم جواب می‌دهد یا نه.

به نظرت جواب می‌دهد؟

نظرات 11 + ارسال نظر
ماهی خانوم دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 12:25 http://mahykhanoom.blogfa.com

عجب آدمی هستی تو! عوض اینکه مثل بچه آدم بری دکتر و دوا درمون کنی خل بازی درمیاری. اگه همین سرماخوردگی های ساده رو پشت گوش بندازی در دراز مدت برات به شکل رماتیسم قلبی و از این جور چیزا دردسر ساز میشن، بیماری هایی که با نادیده گرفتنشون هم چیزی عوض نمی شه. مطمئن باش در سایر موارد هم در مورد سایر گرفتاریهات اگه به این رویه تن بدی دردسر های تمام ناشدنی بوجود میان.

م.ب. دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 15:11

پسر جان، فکر میکنی اگر بیماری را جدی اتخاذ کنی خیلی فرق میکند؟ بنا به نظر یکی از دوست باسوادم -همانطور که میدانید من دوست باسواد زیاد اتخاذ میکنم- بیماری هایی که ما معمولا اتخاذ میکنیم، دوره شان همان سه روز است و پس از گذشتن دوره شان بطور طبیعی بهبود اتخاذ میکنند. پس فکر نکن کار شاقی کرده ای که بیماری را جدی اتخاذ نکرده ای. بجای آن بهتر است از گلبولهای سفید و مکانیسمی که بقول شما طبیعت و فرایند تکامل برای مقابله با بیماری در بدنت قرار داده تشکر کنی. البته فکر میکنم واضح است که منظورم همین بیماریهای روزمره مثل سرماخوردگی و مانند آن است، وگرنه اگر فلج اطفال یا پرکاری تیروئید اتخاذ کرده بودی که فرق زیادی نمیکرد (تن) می دادی یا نمی دادی، او کار خودش را میکرد...

اتفاقا به همان دلیلی که بیماریهای غیر فیزیولوژیک چنین مکانیسمی ندارند که درمان شوند، نمیشود روی این روش حساب کرد. بهتر است عقلت را به کار بیندازی و بهترین راه ممکن را اتخاذ کنی.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 08:52

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد

هر طور راحت تر میگذره باهاشون برخورد کن.با باور و بی باور.

افسانه سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 08:53

اون قبلی من بودم اسمم یادم رفت:-)

ساتورن سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 14:26

واسه من که جواب داده. اینجوری تمرکز روی مشکل کم می‌شه و دیگه به سختی و تلخی و بزرگی قبل جلوه نمی‌کنه.
جالبه بدونی تو دو سه هفته پیش که برام ناراحتی پیش اومده بود، حتی نذاشتم polish هفتگی ناخنم عقب بیفته چون برام خیلی مهم بود که بتونم روال عادی زندگیم رو حفظ کنم. متنفرم از اینکه با هر دم و بازدمی و باد و طوفانی زندگیم زیر و رو شه!

عاطفه خانوم سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 15:07 http://www.atefekhanom.blogfa.com

امتحان کن، جواب داد، خبر بده!

عاطفه خانوم جمعه 15 آبان 1388 ساعت 14:13

راستی این رو هم بخون.
تو از تن زدن نوشتی و اینجا از تن دادن!
http://elcafeprivada.blogspot.com/2009/10/blog-post_1582.html

شازده شرقی دوشنبه 18 آبان 1388 ساعت 17:59 http://www.shazdeh-sharghi.blogfa.com

حکایتی از بی صدایی رعیت نوشته ام ،
خواندنش بی لطف نیست 0
...

م.ب. چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 14:13

انتخاب آقای احمد زاده را به خودم، رفقای دانشکده ای و کلیه عزیزان مقیم فارس مخصوصا یکی از آنها که از بقیه مهمتر هستند تبریک و تسلیت میگم!

مهرآوه چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 14:23 http://manomehraveh.blogfa.com

اول با م.ب موافقم . بعید نیست بعدا اگه کارت پایان خدمتش درست شه حتی بتونه رییس جمهور شه .


راستی امتحان کردی جواب داد؟ من که می گم نمی شه .

نفیسه چهارشنبه 20 آبان 1388 ساعت 19:46 http://preciousbabe65.blogfa.com

وای یعنی ر...ده میشه به استان فارس. بر می داره حافظیه و سعدیه و می بنده میکنه مسجد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد