همیشه وقتی سیب سرخ میخریدیم، پدر نهیبمان میزد که چرا سیب زرد نگرفتهایم؟ میگفت سیب قرمز مزه ندارد. سیب زرد را میپسندید که از عطرش مست میشد.
پدر نمیدانست که سیب سرخ پیش از آنکه میوه باشد، نشانه است و بیش از آنکه خوردنی باشد، دیدنی است. نشانهای است برای دیدن و از راه به در شدن. از راهی به در شدن و در راهی دیگر افتادن... شاید هم میدانست. میدانست و میخواست ما ندانیم.
ا تو زنده ایی !!!!
خدا رو شکر فکر کزدم...
گفتی سیب سرخ
یادم افتاد عاشق بشم
آفففرین!
من حیض المجموع پست و لینک چسبناکی بود.
http://www.sodeh.blogfa.com/
لینک بالا ؛ گاهی؛ سوده نگین تاجی است!
شعر مترقیانه ای است از یک زن
سلام!
مدتهاست خواننده وبلاگ بسیار زیباتون هستم. ارشیوتون رو بارها خودندم.. خوندم و لذت بردم... بسیار زیبا و پر مغز مینویسین. بخاطر قلم زیباتون تبریک میگم... البته من توی این مدت واستون کامنت نذاشتم چون به قول دوستی : گاهی باید در برابر زیباییها فقط سکوت کرد و سکوت...