تو بگو معرفی وبلاگ

این وبلاگ را دقایقی است که پیدا کرده‌ام. مطمئن نیستم، ولی گمانم از طریق میرزا پیکوفسکی به این کشف نائل شدم! نویسنده‌ی این وبلاگ، علی‌نامی است «ویژه.» رفقای نزدیک (مسعود جان! از جمله با توام!) می‌دانند که از به‌کاربردن این‌طور الفاظ چقدر احتراز می‌کنم، ولی اینجا، جایش است. این آدم باعث شد که منِ ازغذاهیچی‌نفهم، کاملاً سرِ ذوق خوردن -و حتی پختن- بیایم. حیف که اسباب آشپزی نداشتم و کتاب مستطاب نجف دریابندری را هم هنوز نخریده‌ام، وگرنه همین شبانه دست‌به‌کار می‌شدم. چنان پرجزئیات و ریزه‌ریزه غذاهای خورده و رستوران‌های رفته -و نرفته!- اش را شرح داده که انگار می‌کنی هم‌الآن از سرِ میز بلند شده‌ای. لامذهب غذا نخورده، غذا زندگی‌کرده! قدرت نگارشش به‌کنار.

تازه این تعریفِ غذاها (به‌معنایِ واقعیِ تعریف، که می‌گویند باید جامع و مانع باشد،) بخش کوچکی از «ویژگی» این آدم است. برایت نمی‌گویم چطور برداشته «گیس» محسن نامجو را تکه‌تکه تحلیل محتوا کرده، تا خودت بروی بخوانی.

خلاصه که حسابی مرا سرِ حال آورد. آن‌قدر که باعث شد بعد از دو سال رتبه‌ی اول «وبلاگ‌هایی که می‌خوانم» را عوض کنم و Alibi را بگذارم آن بالا. از خطای فاحشش در انکار «چه‌کسی باور می‌کند رستم؟» -که برایم شدیداً محبوب و پر از خاطره است- هم می‌شود گذشت. گفتم که، آدم ویژه‌ای است.

نظرات 3 + ارسال نظر
م.ب. دوشنبه 16 مهر 1386 ساعت 09:30

له مان فرمودید قربان.

حالا جواب دکتر رو چی بدم؟

مژگانبانو سه‌شنبه 17 مهر 1386 ساعت 10:53

سلام بر حضرت همسایه. راستش ما از لینک شما رفتیم و غذا خواندیم و گرسنه شدیم اماحقیقت تعاریف ایشان از غذا سر انگشت کوچک تعریف های بانوان نمی شودفقط حیف که ماه رمضان است و نمی شود آب دهان خلایق را با ذکر خوشمزگی و تردی سیب زمینی های لای فویل پیچیده ی فرانسوی و ... راه انداخت اما درباره ؛ چه کسی باور می کند رستم؛ راستش ما هم یک جورهایی به خطاییم! خدا وکیلی ... هیچ! مدتهاست تصمیم گرفته ام درباره داستان های زنان! نظر ندهم. خدا کند براتیگان خوان نباشید که قصد دارم حسابی از آن جناب چرت نویس بنویسم در فرصتی. انشاا...

دکتر شنبه 21 مهر 1386 ساعت 17:37

م.ب. جان تو خودتو ناراحت نکن! من می دونم چکارش کنم.
اما در مورد این جناب فکر کنم زیادی گرسنه بوده ای والا هم چین آش دندان گیری هم نیست (!!) به هر حال صلاح مملکت خویش خسروان به باد فنا می دهند. این هم از آفات کار کردن در شرایط سخت و بیش از حد توان است آن هم در این سن و سال. سلیقه‌ی آدم وقتی که شور خور بشود، دیگر نمک دریاچه حوض سلطون هم افاقه نمی کند.
گرامیا! خدانگهدارت باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد